- دم جنبان (غَ کَ / کِ دَ / دِ)
که دم جنباند. که در حال جنباندن دم است. (یادداشت مؤلف) ، متملق. متبصبص. چاپلوس. (یادداشت مؤلف).
- دم جنبان شدن، جنبانیدن دم. کنایه از تملق و چاپلوسی کردن:
موبموی هر سگی دندان شده
وز برای حیله دم جنبان شده.
مولوی
- دم جنبان شدن، جنبانیدن دم. کنایه از تملق و چاپلوسی کردن:
موبموی هر سگی دندان شده
وز برای حیله دم جنبان شده.
مولوی
